هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و رنج‌های عاشق می‌پردازد. شاعر از مژه‌ها، زلف، شمع، شکاران و دیگر نمادها برای توصیف عشق و ایثار استفاده می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند جان‌بخشی و حسرت نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۳۳۹

با تیغ بازی مژه ات جان که می برد؟
از چنگ کفر زلف تو، ایمان که می برد؟

بر کف نهاده ام دل صد چاک خویش را
این شانه را به زلف پریشان که می برد؟

مشکل کشد دلش به سر کوی عاشقان
این شمع را به خاک شهیدان که می برد؟

ناز و کرشمه، غمزه، به خون جمله تشنه اند
جان از مصاف شیر شکاران که می برد؟

عشق آزمود قوّت بازوی خویش را
تا پنجه ای به پنجهٔ مژگان که می برد؟

در زیر سنگ مانده کفم از فسردگی
پیغام چاک را، به گریبان که می برد؟

جز من که در گره زده ام اشک و آه را
اخگر به جیب و شعله به دامان که می برد؟

بوسیده ایم ما لب جان بخش یار را
حسرت به خضر و چشمهٔ حیوان که می برد؟

گر بشکنیم زیر لب این خوش صفیر را
پیغامی از قفس به گلستان که می برد؟

شرمنده کرد گریه ام، ابر بهار را
شبنم به شطّ و قطره به عمّان که می برد؟

نبود تو را حریف، کسی در سخن حزین
با خامهٔ تو، گوی ز میدان که می برد؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.