۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۵

درکشوری که مهر و وفا می فروختند
خوبان، متاع جور و جفا می فروختند

در بیعگاه خنجر ناز نگاه او
جان، قدسیان به نرخ گیا می فروختند

من زان ولایتم که به یک جو نمی خرید
شاهنشهی اگر به گدا می فروختند

ننگ آیدش وگر نه مکرر به التماس
دولت به رند بیسر وپا می فروختند

خواری کشان کوی خرابات از غرور
چین جبین به بال هما می فروختند

گل می دمید یکسر ازین دشت آتشین
خاری اگر به آبله پا می فروختند

دون همّتان سفله شعار جهان حزین
ما را چه می شدی که به ما می فروختند؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.