۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۷

کوته نظران زلف سیه کار ندانند
این مرده دلان فیض شب تار ندانند

جانسوز دیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند

ما باخته دینان، ادب کفر ندانیم
نو برهمنان بستن زنار ندانند

مغروری حسن است که در جلوه گه او
جانبازی یاران وفادار ندانند

بی پرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغ نظران، پرده پندار ندانند

دارند حریفان هوس خاطر شادی
دل باختگان غیر غم یار ندانند

دستان زن دیرینه ی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهٔ گفتار ندانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.