۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۵

دلِ شاد، رند می آشام دارد
جم دور خوبش است تا جام دارد

چو گوهر، دل عارف از لنگر خویش
درین بحر پر شورش، آرام دارد

خلانند در دیده صد نیش خارش
ز یک چشم خوابی، که بادام دارد

در آیینهٔ طلعت یار پیداست
به ما، هر چه در پرده ایام دارد

نه از بخت دارم شکایت نه از چرخ
مرا یار بی رحم، ناکام دارد

به گرد عذارش خط کافر است این
که صبح امید مرا شام دارد

بود ننگ از نام رندی که در عشق
غم ننگ دارد، سر نام دارد

حزین ، از کران تا کران حرف عشق است
نه آغاز دارد، نه انجام دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.