هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق، بی‌توجهی معشوق، و آتش درونی خود می‌نالد و بیان می‌کند که هیچ‌چیز نمی‌تواند آرامش را به او بازگرداند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۴۳۸

چشمت چرا حریف شرابم نمی کند؟
اریک دو جرعه مست و خرابم نمی کند؟

آن ماهیم که از تف عشق تو سینه ام
دریای آتش است و کبابم نمی کند

آسودهٔ فسانهٔ شوریده مغزیم
غوغای حشر چارهٔ خوابم نمی کند

مهرم، که باد را به چراغم گذار نیست
چرخم که سیل فتنه خرابم نمی کند

غافل چراست این همه ساقی ز کار من؟
افشرده است و باده ی نابم نمی کند

محرومتر مباد کس از من به عاشقی
رنجیده آن نگاه و عتابم نمی کند

نه خار رهگذار و نه خاک قدم حزین
آن سرگران به هیچ حسابم نمی کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.