۱۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۰

ساقی به حریفان خط جامی نفرستاد
دیری ست که مستانه پیامی نفرستاد

از بوسه به پیغام، تسلی شده بودیم
این شهد گلوسوز به کامی نفرستاد

چون سرمه به چشم من از آن طرف بناگوش
مشکین رقم غالیه فامی نفرستاد

فریاد که از بندگیم یاد نیاورد
تشریف قبولی، به غلامی نفرستاد

مرغ دل وحشی صفتم را به اسیری
بال از رگ جان بست و به دامی نفرستاد

بویی که کند خاطر از آن نافه گشایی
آن غالیه گیسو به مشامی نفرستاد

با باد صبا گر خبری هست بپرسید
از منزل سلمی که سلامی نفرستاد

یک جرعهٔ می بود حزین آفت زهدم
تا پخته شوم، آتش خامی نفرستاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.