هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از قدرت و عزم راسخ شاعر در برابر سختیها و دشمنان سخن میگوید. شاعر از چابکدستی دل خود، برق تیشهاش، و نالههایش در برابر کین گردون یاد میکند. او تأکید میکند که تیغش به خون دشمن آلوده نمیشود مگر زمانی که دشمن زبون شود. همچنین، نگرانی او از افتادن گوهر وجودش در دست دنیای پست و حال غواصی در دریای خون را بیان میکند. در پایان، حیرانی دانا در برابر اندیشههای حزین شاعر و افتادن دل به دست جنون را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است و همچنین از اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهای استفاده میکند که درک آنها برای مخاطبان جوانتر دشوار است. علاوه بر این، اشارههایی به مفاهیمی مانند خون، کین، و جنون وجود دارد که ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۴۴۹
ز چابک دستی دل، در کفم خارا زبون افتد
ز برق تیشهٔ من، آتشی در بیستون افتد
عنان برتافتم از کین گردون نالهٔ خود را
نیالایم به خونش تیغ، چون دشمن زبون افتد
گره تا می توانی زد بزن ای چرخ بر کارم
مبادا گوهر من در کف دنیای دون افتد
نفس در سینهٔ من دست و پا گم کرده می گردد
چه باشد حال غواصی که در دریای خون افتد؟
حزین اندیشه در کار تو حیران است دانا را
نمی بایست دل، دست و گریبان جنون افتد
ز برق تیشهٔ من، آتشی در بیستون افتد
عنان برتافتم از کین گردون نالهٔ خود را
نیالایم به خونش تیغ، چون دشمن زبون افتد
گره تا می توانی زد بزن ای چرخ بر کارم
مبادا گوهر من در کف دنیای دون افتد
نفس در سینهٔ من دست و پا گم کرده می گردد
چه باشد حال غواصی که در دریای خون افتد؟
حزین اندیشه در کار تو حیران است دانا را
نمی بایست دل، دست و گریبان جنون افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.