هوش مصنوعی:
این شعر از حزین لاهیجی، بیانگر درد و رنج شاعر از جفاهای دنیا و مردم است. او از ظلم و بیعدالتی حاکمان و مردم شکایت میکند و به سرنوشت تلخ خود اشاره میکند. شاعر در نهایت به صلح با جهان میرسد، اما این صلح از روی ناچاری و پس از تحمل رنجهای فراوان است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده، درک کامل آن را برای مخاطبان کمسنوسال دشوار میسازد. این شعر更适合 افرادی که تجربههای زندگی بیشتری دارند و میتوانند با مضامین آن ارتباط برقرار کنند.
شمارهٔ ۴۶۴
جلوه اش دامن نازی به دل ریش کشید
پادشه رخت به ویرانهٔ درویش کشید
سر به جیب دل آتشکده بردم گفتم
که چها ناوک آن شوخ جفاکیش کشید
فلک افتادهٔ من بود، به هندم انداخت
عاقبت کین ز من عافیت اندیش کشید
پس ازین روبهی دهر نخواهد دیدن
هرکجا کون خری بود فلک پیش کشید
صلح کل کرد حزین ، آنکه به عالم چون من
چه جفاها که ز بیگانه و از خویش کشید
پادشه رخت به ویرانهٔ درویش کشید
سر به جیب دل آتشکده بردم گفتم
که چها ناوک آن شوخ جفاکیش کشید
فلک افتادهٔ من بود، به هندم انداخت
عاقبت کین ز من عافیت اندیش کشید
پس ازین روبهی دهر نخواهد دیدن
هرکجا کون خری بود فلک پیش کشید
صلح کل کرد حزین ، آنکه به عالم چون من
چه جفاها که ز بیگانه و از خویش کشید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.