۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۳

هرکس به خاک میکده مست و خراب مُرد
آسوده از ثواب و خلاص از عذاب مرد

چشمی به دور دهر سیه کاسه سیر نیست
اسکندرش به حسرت یک جرعه آب مُرد

اوضاع زشت عالم دون دیدنی نبود
آسوده آنکه در شب مستی به خواب مُرد

از جور بی حساب تو جاوبد زنده ایم
زاهد ز بیم پرسش روز حساب مُرد

خون بی بهاست عاشق حاضر جواب را
جان خواست از حزین لب او، در جواب مُرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.