هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت، دوری، و درد عشق سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات روحی خود را در فراق معشوق بیان می‌کند. مفاهیمی مانند پریشانی، ناله‌های دل، اشک‌های سوزان، و بی‌قراری در عشق به‌صورت هنرمندانه به تصویر کشیده شده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۷۶

تابی به سر زلف زد و طرّه به خم داد
اسباب پریشانی ما دست به هم داد

ناقوس صنم خانهٔ دل ناله برآورد
چاک عجبی سر به گریبان حرم داد

حسرت شکن ذائقه اشکی ست گلوسوز
نو بادهٔ شیرین، مزهٔ نخل الم داد

فریاد که زاد سفر از خویش ندارم
مطرب ره دوری زد و ساقی می کم داد

عشق است گر افکنده به دل لنگر تمکین
گردون ز گران سنگی این بار، شکم داد

از زهرهٔ شیر آب خورد بیشهٔ معنی
آسان نتوان عرصه به یکران قلم داد

دارایی عشق است که از کلک و دواتم
درکشور پرشور سخن، طبل و علم داد

مژگان تو گرد از دو جهان خواست برآرد
دامان به میان برزد و فرمان به ستم داد

هرگه که به یاد دهنت غنچه نشستم
اندیشه مرا سر به بیابان عدم داد

چون شمع ز هجران تو در آتش و آبم
برقی به رگ و ریشه زد و دیده به نم داد

بر عشق در دیر و حرم هر دو گشوده ست
مشرب به زبانم صمد و دل به صنم داد

غفلت زده عالم آب است چو ماهی
آن را که غلط بخشی ایام، درم داد

پرگشت حزین ازگهرم جیب دو عالم
خجلت قلم من، به رگ ابر کرم داد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.