۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۷

خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستمند آرد
شبیخونی نگاهت برسربخت نژند آرد

شب بختم چو شمع ازداغ عشقت صبح محشرشد
چها تا برسرمن طالع فیروزمند آرد

به این آشفته حالیهای خود امّیدها دارم
پریشان طره ای شاید دلم را درکمند آرد

به فرمان عشق آتش دست را درگرمی بزمت
پی دفع گزند، از دانهٔ دلها سپند آرد

شب هجران سپاه درد را شور حزین تو
درفش کاویان از ناله ی مشکین پرند آرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.