هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و حسرت‌های ناشی از هجران است. شاعر از درد فراق و نگاه آخر می‌گوید و از زبان شعله شمع و موج آب زندگی تصاویری خیال‌انگیز می‌آفریند. او از عشق به معشوق و زیبایی‌هایش سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ مدعی نمی‌تواند به گنج معنی دست یابد، چرا که این گنج تنها در اختیار اوست. در پایان، از تنگدستی و بی‌مروتی روزگار شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسرت، هجران و تنگدستی نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارند.

شمارهٔ ۵۱۸

ازین دهشت که هجرانی مبادا در کمین باشد
ز حسرت هر نگاه من نگاه واپسین باشد

گره سازد زبان شعله شمع انجمن پیرا
به هر محفل که حرفی زان عذار آتشین باشد

شود در موج آب زندگانی سبزه اش غلتان
در آن گلشن که ابروی تو را از ناز چین باشد

ازین آشفته حالی سر نمی پیچم، سرت گردم
چنین خواهد اگرزلف پریشانت چنین باشد

فریب حرف و صوت خضرم از جا برنمی آرد
که آب زندگی لعل تو را پر نگین باشد

نمی افتد به دست مدّعی سرمایهٔ معنی
که این گنج گهر، کلک مرا در آستین باشد

دل خود می خورد مورش، حزین از تنگدستیها
در آن خرمن که برق بی مروت خوشه چین باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.