۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۹

از یاد شکّر خنده اش، تلخی هجران شد لذیذ
زان لب به کام زخم ما، شور نمکدان شد لذیذ

شد خوشگوار از جلوه اش نقد دل و جان باختن
با ترک تاز غمزه اش، تاراج ایمان شد لذیذ

آن لعل عیسی دم مرا تا چاره جویی می کند
از دردمندی بیشتر، در عشق درمان شد لذیذ

خونم بحل کز دوریت این تشنهٔ دیدار را
آب دم شمشیر تو چون شیره جان شد لذیذ

بر سفرهٔ دهر دنی کز شکّرش زهر است به
خون دل و لخت جگر در کام مهمان شد لذیذ

با جشم مخمور تو شد، خون جگر خوردن حلال
از ناوک مژگان تو در سینه پیکان شد لذیذ

در کام من شهد سخن شیرین تر از جان شد حزین
طوطی طبعم را دهن زین شکّرستان شد لذیذ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.