هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، توصیفی شاعرانه از معشوقی است که با زیبایی‌های بی‌نظیرش در خواب شاعر ظاهر می‌شود. معشوق با تشبیه‌هایی مانند ماه، صبح، شمع، و گل تصویر شده است. شاعر از عشق و شیفتگی خود می‌گوید و درد فراق و بی‌قراری را بیان می‌کند. در پایان، معشوق به شاعر توصیه می‌کند که در کوچه‌های بی‌نشان بنشیند و فریاد بیهوده نزند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از تشبیه‌ها و اصطلاحات نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۵۷۲

آمد شبی به خوابم، آن ماه پرنیان پوش
چون صبح پیرهن چاک، چون شمع طرّه بر دوش

از تاب باده چون گل، شبنم فشان ز عارض
و ز لعل ساده چون مل، سیلاب طاقت و هوش

گیسوی مشک فامش، پیوند با رگ جان
شمشاد خون خرامش، با شور حشر همدوش

طغرای خطّ سبزش، کان مصحفی ست ناطق
پیدا چو عکس طوطی زآیینهٔ بناگوش

افغان شب نشینان، افسانه سنج نازش
پیمانه ی صبوحی، از خون عاشقان نوش

از تاب جعد پر فن، دام بت و برهمن
خون وفا به گردن، زنّارکفر بر دوش

پروای دل نداری، خون شد ز بیقراری
دستی نمی گذاری بر سینه های پرجوش

گفتم فدای نامت، جان به لب رسیده
ای آهوی رمیده، غارتگر دل و هوش

خواهم ز یاری بخت، راهم فتد به کویت
تا وقت بازگشتن، دل را کنم فراموش

از تیر غمزهٔ او، بسمل جگر بر آذر
وز یاد جلوهٔ او بلبل چمن فراموش

گفتا حزین ندانی آیین جان فشانی
درکوی بی نشانی، بنشین و هرزه مخروش
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.