هوش مصنوعی:
این شعر از حزین لاهیجی، بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است. او از بیتوجهی معشوق، رنجهای روحی و بیاثری خود میگوید و با تصاویری مانند شمع و مرغ، به بیپناهی و تنهایی خود اشاره میکند. شاعر از معشوق میخواهد که حداقل یکبار به درد و دل او گوش دهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق و برخی اشارات به رنج و درد است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر میباشد.
شمارهٔ ۵۷۳
آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟
ما می زنیم قرعه به مشت استخوان خویش
گردن بزن، بسوز، بکش، جسم و جان ز توست
چون شمع فارغیم ز سود و زیان خویش
صد ره به من کشد دلت امّا چه فایده؟
یکبار بشنو از دل نامهربان خویش
چون شمع بی اثر نبود سرگذشت من
حرفی بسنج از لب آتش زبان خویش
یکبار هم به دست صبا می توان فشاند
بوی گلی، به مرغ کهن آشیان خویش
با زلف، شانه را نکنی آشنا اگر
دانی چه می کشم ز دل بدگمان خویش
ساکن مشو حزین که به بالین توست شمع
هویی بزن به بال و پر ناتوان خویش
ما می زنیم قرعه به مشت استخوان خویش
گردن بزن، بسوز، بکش، جسم و جان ز توست
چون شمع فارغیم ز سود و زیان خویش
صد ره به من کشد دلت امّا چه فایده؟
یکبار بشنو از دل نامهربان خویش
چون شمع بی اثر نبود سرگذشت من
حرفی بسنج از لب آتش زبان خویش
یکبار هم به دست صبا می توان فشاند
بوی گلی، به مرغ کهن آشیان خویش
با زلف، شانه را نکنی آشنا اگر
دانی چه می کشم ز دل بدگمان خویش
ساکن مشو حزین که به بالین توست شمع
هویی بزن به بال و پر ناتوان خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.