۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۴

به یک ایمای ابرو زندهٔ جاوید گردیدم
اشارت سوی من کردی هلال عید گردیدم

قدم گر رنجه می گردد، غباری مرحمت فرما
به راه انتظارت دیدهٔ امّید گردیدم

گلاب از خوی به می آمیختی خونم به جوش آمد
به خاکم درد جامی ریختی، جمشید گردیدم

بهار رنگ بستم دست پرورد خزان آمد
به هر رنگی که باید در جهان گردید، گردیدم

گلی از مزرع هستی نچیدم جز تهیدستی
سحاب رحمتت را آزمودم، بید گردیدم

بَرِ من رتبهٔ دیگر بود در عیب پوشی ها
بسی آیینه سان در عالم تجرید گردیدم

حزین ، افتادگی ها پایهٔ معراج رفعت شد
شدم تا خاک ره هر ذره را، خورشید گردیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.