هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حزین لاهیجی، بیانگر درد و رنج عشق، صبر و فداکاری در راه معشوق، و همچنین اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند وادی امید و خدمت به عشق دارد. شاعر از زبان یک عاشق دل‌شکسته سخن می‌گوید که با وجود تمام سختی‌ها، همچنان به عشق خود وفادار است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۶۲۵

دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم
لب زخمی ز دم تیغ تو خندان کردم

سر شوریده دلان در خم چوگان من است
بس که آشفتگی از زلف تو سامان کردم

کام جانی که به زهر ستم انباشته بود
به خیال لب نوشت شکرستان کردم

در بساط من دل دادهٔ دیدارپرست
دیده ای بود که بر روی تو حیران کردم

سفر وادی امّید به جایی نرسید
مدتی همرهی آبله پایان کردم

گبر دیرینهٔ عشقم چه شد ار قدرم نیست؟
عمرها خدمت آن آتش سوزان کردم

ذره در همّتم آویخت، به خورشید رسید
مور اگر رو به من آورد سلیمان کردم

از فغان دل شوریده، به منقار مرا
پرده ای بود که پیرایهٔ بستان کردم

خاطر پیر مغان شاد که از همّت او
کوری محتسبان باده فراوان کردم

هر چه گفتم چو نی، از دولت آن لب گفتم
هر چه کردم به هواداری جانان کردم

دل جمعی نگران سخنم بود حزین
سر زلف رقمی تازه، پریشان کردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.