هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رهایی از غم‌های دنیوی، بی‌اعتنایی به دشمنان، و عشق بی‌پروای خود به معشوق سخن می‌گوید. او خود را مانند مجنون و شمع توصیف می‌کند که اسیر عشق است و نمی‌تواند از یاد یار بگریزد. همچنین، از تنهایی و آرزوی وصال می‌گوید و احساساتی مانند اندوه و بی‌قراری را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۶۳۳

غم دنیا ندارم، در پی عقبا نمی مانم
به شغل دشمنان، از دوست هرگز وا نمی مانم

نمی گردد گره، مجنون صفت مشت غبار من
خراب وحشتم، زندانی صحرا نمی مانم

ز امشب مگذران، گر می کنی فکری به روز من
من آتش به جان، چون شمع تا فردا نمی مانم

گسستن نیست در پی کاروان بی قراران را
چو موج از خود به هر جانب روم تنها نمی مانم

به این ضعفی که نتوانم به سعی از خویشتن رفتن
چرا در خاطر آن یار بی پروا نمی مانم؟

چو طفل اشک، آغوشم به آسایش نمی سازد
گره در دامن مژگان خون پالا نمی مانم

گرامی گوهرم گرد یتیمی آرزو دارد
حزین از سیر چشمی در دل دریا نمی مانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.