هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دل‌بستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز جز معشوق برایش اهمیت ندارد. او از بی‌قراری، بی‌خوابی و اشک‌هایش می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها عشق معشوق است که به زندگی‌اش معنا می‌بخشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۶۵۴

من صبر ز مژگان سیه تاب ندارم
لب تشنهٔ تیغم، به گلو آب ندارم

در، خانهٔ غارت زده را باز گذارند
تا روی تو رفت از نظرم خواب ندارم

آسوده ام ازکعبه و آزاده ام از دیر
جز قبلهٔ ابروی تو محراب ندارم

جایی که نگاه تو بود حاجت می نیست
پروای چراغ شب مهتاب ندارم

عشق آمد و من همسفر خانه به دوشان
ویران کده ای در خور سیلاب ندارم

گر رفت گل اشک، دل خون شده دریاست
این نیست که خار مژه شاداب ندارم

خشک است دماغ من و ذوق چمنم نیست
مخمورم و پروای می ناب ندارم

آرام حزین از دل من شور لبت برد
چشم نمک انباشته ام، خواب ندارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.