۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۳

رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم
ما جلوه پرستان به تماشا نرسیدیم

چون موج سرابیم درین وادی خونخوار
هر چند تپیدیم به دریا نرسیدیم

از عقل بریدن به تمنّای جنون بود
از شهر گذشتیم و به صحرا نرسیدیم

اعجاز لبت بود علاج دل بیمار
ما درد نصیبان به مسیحا نرسیدیم

انگور نشد غورهٔ ما خام سرشتان
از تاک بریدیم و به مینا نرسیدیم

افسوس که ما در طلب گمشدهٔ خویش
بسیار دویدیم و به خود وا نرسیدیم

گشتیم بسی دامن صحرای جنون را
یک ره به دل بادیه پیما نرسیدیم

بستیم حزین از حرم و بتکده محمل
اما به در کعبهٔ دلها نرسیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.