هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج و آزاری که از شنیدن سخنان ناخوشایند و منافقانه دیگران متحمل شده است، شکایت می‌کند. او از اختلاط با افراد نادان و سخن‌چینان ابراز ناراحتی می‌کند و گوش خود را به دلیل شنیدن این سخنان، زخمی و رنجور توصیف می‌کند. همچنین، او از بی‌فایده بودن صحبت‌های بی‌مغز و تأثیر منفی آن بر روحیه خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۹۳

ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد گوشم
به خون آغشته تر از پنبه ناسور شد گوشم

چه سان با اختلاط این منافق پیشگان سازم؟
که از ساز مخالف کاسه طنبور شد گوشم

ندارم چاره چون با ابلهان جز مستمع بودن
چو صحرای قیامت، عرصه گاه شور شد گوشم

کم از کژدم نباشد اختلاط تلخ گفتاران
ز بس نیش زبان خورد از خسان، رنجور شد گوشم

چو با این مرده طبعان زنده درگورم درین محفل
عجب نبود اگر سوراخ مار و مور شدگوشم

ندارد صرفه جز شوریده مغزی فیض صحبتها
ز حرف ریزه خوانان خانهٔ زنبور شد گوشم

اسیر زمهریر صحبت گرم اختلاطانم
ز دم سردان عالم مخزن کافور شد گوشم

نمی افتد خلل در وقتم از آشفته گفتاران
ز بانگ دوست چون دارالحضور طور شد گوشم

حزین از بس که دادم درجهان داد سخن سنجی
به گوهرپروری ها چون صدف مشهور شد گوشم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.