۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۴

به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم
حیف این گوهر یکدانه که بر سنگ زدم

سر این حوصله نازم که به یک عمر، چو گل
خون دل را به نشاط می گلرنگ زدم

کارم امروز به افسرده دلان افتادهست
ای خوش آن نغمه که با مرغ شب آهنگ زدم

نفس آشوب طلب با همه کس در همه حال
صلح کل کرد چو با خویش در جنگ زدم

بر نمی خاست صدایی ز دل زار حزین
زخمه از خامه خود بر رگ این چنگ زدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.