هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ترس از خود، نفس امّاره، و اعمال خویش می‌گوید. او از تیغ قضا نمی‌ترسد، اما از آه دردناک و رنج‌های درونی هراسان است. همچنین، از عقل دوراندیش، زلف کافرکیش، و مژگان زهرآلود به عنوان نمادهایی از فریب و وسوسه یاد می‌کند. در نهایت، او از کرده‌های خود می‌ترسد، نه از حق.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۷۱۳

ز حیلت سازی نفس صلاح اندیش می ترسم
نمی ترسم من از بیگانگان، از خویش می ترسم

نکردم هرگز از تیغ قضا پهلو تهی امّا
ز آه دردناک سینه های ریش می ترسم

به خود نسپرده ام در عاشقی هر چند ایمانی
ز دست اندازی آن زلف کافر کیش می ترسم

نگاه تلخ باشد گرچه دشمن، جان شیرین را
از آن مژگان زهرآلوده پیکان بیش می ترسم

برد بانگ دهل از دور، دل، آشفته حالان را
من از آوازه ی این عقل دوراندیش می ترسم

پر از زنبور باشد شهد دولت اهل دنیا را
نیالایم دهان خود به نوش و نیش، می ترسم

حزین از بیم حشر آسوده ام، از خود هراسانم
نمی ترسم ز حق، از کرده های خویش می ترسم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.