هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او رازهای خود را در گلبرگ لب معشوق پنهان کرده و تمام وجودش وابسته به معشوق است. شاعر از جدایی و حرمان می‌نالد و اعلام می‌کند که حتی در دوزخ یا بهشت، دل و جانش نگران معشوق است. شعر با تصاویری از میکده و باده‌نوشی ادامه می‌یابد و در نهایت شاعر خود را باده‌ی جوشان و پیر مغان می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌هایی مانند میکده و باده‌نوشی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۲۸

شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم
من غیر نی ای نیستم، از توست فغانم

جز پرتو رخسار تو ای جان جهان نیست
در پردهٔ پنهانم و در عین عیانم

گاهی به حرم می کشیم گه به خرابات
ای تار سر زلف تو، درگردن جانم

جز روی تو منظور ندارم، همه بینم
چون غیر تو موجود ندانم، همه دانم

گر دوزخ حرمان بودم جای وگر خلد
در راه تو باشد دل و جان نگرانم

کارم همه شب آه و فغان بر سر کوی است
شاید که شبی گوش کنی آه و فغانم

درمیکده عشق حزین نقش دویی نیست
خود بادهٔ سر جوشم و خود پیر مغانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.