هوش مصنوعی:
این متن دربارهی عارفی است که دارای کرامت و عشق به خداوند است. او از تعلقات دنیوی دوری میکند و به سیر و سلوک معنوی مشغول است. او به خلق خدا مهربان است و دعایش مستجاب میشود. متن همچنین به رابطهی جزء و کل اشاره میکند و بیان میکند که جدا شدن جزء از کل باعث بیفایده شدن آن میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۸۵ - قصهٔ دقوقی رحمة الله علیه و کراماتش
آن دَقوقی داشت خوش دیباجهیی
عاشق و صاحِب کَرامَت خواجهیی
در زمین میشُد چو مَهْ بر آسْمان
شبرُوان راگشته زو روشنْ رَوان
در مُقامی مَسْکَنی کَم ساختی
کَم دو روز اَنْدَر دِهی اَنْداختی
گفت در یک خانه گَر باشم دو روز
عشقِ آن مَسْکَن کُند در من فُروز
غِرَّةُ الْمَسْکَنْ اُحاذِرْهُ اَنا
اُنْقُلی یا نَفْسُ سیری لِلْغِنا
لا اُعَوِّدْ خُلْقَ قَلْبی بِالْمَکان
کَیْ یَکونَ خالِصًا فِی الْاِمْتِحان
روز اَنْدَر سَیْر بُد شب در نماز
چَشم اَنْدَر شاهْ باز او هَمچو باز
مُنْقَطِع از خَلْق نه از بَد خویی
مُنْفَرِد از مَرد و زن نه از دویی
مُشْفِقی بر خَلْق و نافِع هَمچو آب
خوش شَفعیّ و دُعایَش مُسْتَجاب
نیک و بَد را مِهْربان و مُسْتَقَر
بهتر از مادر شَهیتَر از پدر
گفت پیغامبر شما را ای مِهان
چون پدر هستم شَفیق و مِهْرَبان
زان سَبَب که جُمله اَجْزایِ مَنید
جُزو را از کُل چرا بَر میکَنید؟
جُزو از کُلْ قَطْع شُد بیکار شُد
عُضو از تَنْ قَطْع شُد مُردار شُد
تا نَپِیوندَد به کُلّ بارِ دِگَر
مُرده باشد نَبْوَدَش از جانْ خَبَر
وَرْ بِجُنبَد نیست آن را خود سَنَد
عُضوِ نو بُبْریده هم جُنبِش کُند
جُزو ازین کُل گَر بُرَد یک سو رَوَد
این نه آن کُلّ است کو ناقِصْ شود
قَطْع و وَصْلِ او نَیایَد در مَقال
چیزِ ناقص گفته شُد بَهرِ مِثال
عاشق و صاحِب کَرامَت خواجهیی
در زمین میشُد چو مَهْ بر آسْمان
شبرُوان راگشته زو روشنْ رَوان
در مُقامی مَسْکَنی کَم ساختی
کَم دو روز اَنْدَر دِهی اَنْداختی
گفت در یک خانه گَر باشم دو روز
عشقِ آن مَسْکَن کُند در من فُروز
غِرَّةُ الْمَسْکَنْ اُحاذِرْهُ اَنا
اُنْقُلی یا نَفْسُ سیری لِلْغِنا
لا اُعَوِّدْ خُلْقَ قَلْبی بِالْمَکان
کَیْ یَکونَ خالِصًا فِی الْاِمْتِحان
روز اَنْدَر سَیْر بُد شب در نماز
چَشم اَنْدَر شاهْ باز او هَمچو باز
مُنْقَطِع از خَلْق نه از بَد خویی
مُنْفَرِد از مَرد و زن نه از دویی
مُشْفِقی بر خَلْق و نافِع هَمچو آب
خوش شَفعیّ و دُعایَش مُسْتَجاب
نیک و بَد را مِهْربان و مُسْتَقَر
بهتر از مادر شَهیتَر از پدر
گفت پیغامبر شما را ای مِهان
چون پدر هستم شَفیق و مِهْرَبان
زان سَبَب که جُمله اَجْزایِ مَنید
جُزو را از کُل چرا بَر میکَنید؟
جُزو از کُلْ قَطْع شُد بیکار شُد
عُضو از تَنْ قَطْع شُد مُردار شُد
تا نَپِیوندَد به کُلّ بارِ دِگَر
مُرده باشد نَبْوَدَش از جانْ خَبَر
وَرْ بِجُنبَد نیست آن را خود سَنَد
عُضوِ نو بُبْریده هم جُنبِش کُند
جُزو ازین کُل گَر بُرَد یک سو رَوَد
این نه آن کُلّ است کو ناقِصْ شود
قَطْع و وَصْلِ او نَیایَد در مَقال
چیزِ ناقص گفته شُد بَهرِ مِثال
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۸۴ - سال کردن بهلول آن درویش را
گوهر بعدی:بخش ۸۶ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.