۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷۵

که خواهد رسانید پیغام من
به بیگانهٔ آشنا نام من؟

که چون با حریفان خوری باده ام
به سنگ جفا نشکنی جام من

به کار آیدت چون رگ تلخ می
به یاد آوری تلخی کام من

تو خوش زی که فرخنده مرغ مراد
پریده ست از گوشهٔ بام من

نه دل مانده بر جا نه لخت جگر
جگر پارهٔ من، دلارام من

به پیچ و خم روزگارم اسیر
رمیده ست آسایش از دام من

در آتش سپندی ست جان حزین
چه می پرسی از صبر و آرام من؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.