هوش مصنوعی: این شعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از دل‌درد و رنج‌های عاشقانه می‌نالد و احساس تنهایی و حیرت خود را بیان می‌کند. او از تأثیر عمیق عشق بر زندگی خود می‌گوید و چگونه این احساس همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار داده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات درد و فراق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۱۴

دل داغ تو را به جان گرفته
جان درد تو جاودان گرفته

حال دل ناتوان چه پرسی؟
حیرت زده را زبان گرفته

بر من شده تنگ کوه و صحرا
سودای توام عنان گرفته

بر شیشه دل صبا بود سنگ
دل بی توام از جهان گرفته

فریاد که دور چرخ ما را
چون دایره در میان گرفته

یک غنچه صبا نمی گشاید
گویا دل باغبان گرفته

آتش از داغ لاله رویی
ای مجلسیان به جان گرفته

بر تن چه زنی گلاب و کافور
این شعله در استخوان گرفته

بی بال و پرت حزین مسکین
در کنج غم آشیان گرفته
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.