۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۲۵

لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کنی
خاطر از خانقه و میکده آزاده کنی

هر سر خار بیابان شجر طور بود
دیده گر آینه حسن خداداده کنی

در خرابات به یک ساغر می نستانند
تکیه تا چند به این خرقه و سجاده کنی؟

چون صراحی همه مقبول مغان می گردد
سجده ای چند که در پای خم باده کنی

ای که خنگ فلکت زیر رکاب شرف است
چه شود گر نظری جانب افتاده کنی؟

تو به این حوصله، با عشق ستیزی هیهات
دل مگر درخور خیل غمش آماده کنی

چه کم از قدر تو ای خسرو خوبان گردد
گر نگاهی به حزین دل و دین داده کنی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.