۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۸

دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی
کز دیدهٔ مرغان حرم خواب ربودی

هر چشم زدن، دیدهٔ دریا نسبم را
غمهای تو از گریه سبکبار نمودی

غافل ز تو یک دم دل مشتاق نگردد
اذ لیس سوی وجهک فی عین شهودی

وقت است که خورشید رخت جلوه گر آید
قد قام من لبین، ظلامات وجودی

بار غم کونین، حزین افکند از دوش
در پای خم باده، کند هر که سجودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.