هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عرفانی و غنایی است که از زبان شاعری به نام حزین خطاب به معشوق یا جان عزیزش سروده شده است. در این شعر، شاعر از وضعیت ناتوان و اسیر معشوق در دنیای مادی پرسش می‌کند و او را به عناوین مختلف مانند شمع محفل، ماهی تپان، و مهر خاوران خطاب می‌کند. شعر پر از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا است که حالات روحی و عاطفی شاعر و معشوق را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'هلاک شیوه شوخی' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۶۱

به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی؟
دپن کهن قفس ای سدره آشیان، چونی؟

تو شمع محفل انسی به تیره وحشتگاه
تو زبب ىسند قدسی، بر آستان چونی؟

عنان گسسته، تو را بحر جود میجوید
به ریگ بادیه، ای ماهی تپان چونی؟

زلال خضر، تو را، سینه چاک می طلبد
نفس گداخته، دنبال کاروان چونی؟

به جلوه بود، مدار تو شوخ چشم شرار
نشسته در دل سنگ، ای سبک عنان چونی؟

تو رشک یوسف مصری، فتاده در چه تن
تو بازکنگر عرشی، به خاکدان چونی؟

فروغ حسن تو را آفت زوال نبود
به عقده ذنب ای مهر خاوران چونی؟

هلاک شیوه شوخی شوم که گفت، حزین
جدا ز وصل من ای زار خسته جان چونی؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.