هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی، بیانگر احساسات عاشقانه و دردهای عشق است. شاعر با خطاب به قمری (بلبل)، از غم‌ها و رنج‌های خود در عشق سخن می‌گوید و تفاوت حال خود را با قمری که در آغوش سرو است، مقایسه می‌کند. او از ناله‌های گرم قمری و تأثیر آن بر روح و روان خود می‌گوید و در نهایت، سبکباری قمری را غنیمت می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و حزن‌آلود است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۷۱

بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای قمری
خروشی ساز کن، با بلبل دستان زن ای قمری

به طوق بندگی، مخصوصی، از خیل گرفتاران
چه منّتهاست از جانان، تو را برگردن ای قمری

تو در آغوش سرو خویش و من، خالیست آغوشم
ببین مشکل بود کار تو، یا کار من ای قمری

چه می فهمی گریبان چاکی حسرت نصیبان را؟
که با معشوق داری جا، به یک پیراهن ای قمری

به چشمم هرکجا با سرو خود، همدوش می آیی
جگر پرگاله ها می ریزدم در دامن ای قمری

صبوحی بوی گل زد بر مشامم، نالهٔ گرمت
من شوریده را آتش زدی در خرمن ای قمری

مباد از ناله ات، مهر از لب فریاد بردارم
گریبان می درد صبر مرا این شیون ای قمری

جراحت دیده دلهای کباب سینه ریشان را
به وجد آورده ای، از نالهٔ شورافکن ای قمری

میان ما اسیران، این سبکباری غنیمت دان
که برگردن نداری، بار طوق آهن ای قمری

هوای ابر، خواهد نغمهٔ تر، ناله ای سرکن
نسیم آسا سبک سیر است، ابر بهمن ای قمری

حزین تا بلبل باغ است، رنگین ناله سامان کن
نه هرگوشی تواند نغمه را سنجیدن ای قمری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.