هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تنهایی، نبود همدرد و دادرس، و رنجهای عشق شکایت میکند. او آرزو میکند که کاش قفس تنهاییاش را میشکست و کسی را برای درددل داشت. همچنین، از عشق و تأثیرات دردناک آن بر زندگی خود ابراز ناراحتی میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق، تنهایی و اندوه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، بیان احساسات سنگین ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا ناراحتکننده باشد.
شمارهٔ ۸۹۶
درد دل گفتمی، ار همنفسی داشتمی
کردمی شکوه، اگر دادرسی داشتمی
رخنه های دلم از گرد کدورت شده پر
یاد آن روز، که چاک قفسی داشتمی
چه کنم؟ جور تو خاکستر دل داد به باد
پاس این سوختهٔ عشق، بسی داشتمی
تنگ می کرد به من، گوشه ی تنهایی را
وای اگر در همه آفاق کسی داشتمی
سخت آزرده ام از خاطر افسرده، حزین
کاش اگر عشق نبودی، هوسی داشتمی
کردمی شکوه، اگر دادرسی داشتمی
رخنه های دلم از گرد کدورت شده پر
یاد آن روز، که چاک قفسی داشتمی
چه کنم؟ جور تو خاکستر دل داد به باد
پاس این سوختهٔ عشق، بسی داشتمی
تنگ می کرد به من، گوشه ی تنهایی را
وای اگر در همه آفاق کسی داشتمی
سخت آزرده ام از خاطر افسرده، حزین
کاش اگر عشق نبودی، هوسی داشتمی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.