۱۳۶ بار خوانده شده
خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و نمای خود
ز قدّ پرشکن گردیده ام زنجیر پای خود
منه تا می توانی در سرای عاریت، پا را
شکوه مسند جمشید دارد بوریای خود
چه از بیگانه می جویی رسوم آشنایی را؟
به عمری ای وفا دشمن، نگشتی آشنای خود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز قدّ پرشکن گردیده ام زنجیر پای خود
منه تا می توانی در سرای عاریت، پا را
شکوه مسند جمشید دارد بوریای خود
چه از بیگانه می جویی رسوم آشنایی را؟
به عمری ای وفا دشمن، نگشتی آشنای خود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.