۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۱

نمی دانم چه سودا در سر مخمور می گردد
که داغم از نگاه تنگ چشمان شور می گردد

اگر یابد کسی از وسعت آباد دل، آگاهی
به چشمش دامن صحرای امکان گور می گردد

چه شهد است این که در زیر نگاه، ای رخنه گر داری؟
ز مژگان تو دل ها خانهٔ زنبور می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.