هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی میگوید و خود را مانند شبنمی میداند که بر گلهای تر میغلتد. او از بیپایی و بیدستی خود در این راه شکایت دارد و تنها اشکهایش را همراه خود میداند. شاعر آرزو دارد که از خودکامی به دیگران منتقل شود و مانند سپندی از پهلو به پهلوی دیگر بغلتد. در پایان، از معشوق میخواهد که مانع تپیدن قلبش نشود، چرا که عاشق به آرامی به مقصود میرسد، همانگونه که در خون جگر میغلتد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه با مفاهیم عمیق و احساسی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۲۲۵
دلم، شب بر خس و خاشاک کویش تا سحر غلتد
چو آن شبنم که در گلزار، بر گلهای تر غلتد
نه پای رفتن و نی دست دامنگیریش دارم
درین بی دست و پایی ها، مگر اشکم به سر غلتد
درین بزم آن قدر از خود، ز خودکامی طمع دارم
کزین پهلو سپند من، به پهلوی دگر غلتد
سرت گردم، مکن منع از تپیدن، نیم بسمل را
رسد عاشق به آرامی، چو در خون جگر غلتد
چو آن شبنم که در گلزار، بر گلهای تر غلتد
نه پای رفتن و نی دست دامنگیریش دارم
درین بی دست و پایی ها، مگر اشکم به سر غلتد
درین بزم آن قدر از خود، ز خودکامی طمع دارم
کزین پهلو سپند من، به پهلوی دگر غلتد
سرت گردم، مکن منع از تپیدن، نیم بسمل را
رسد عاشق به آرامی، چو در خون جگر غلتد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.