هوش مصنوعی:
شاعر از درد فراق و بیقراری دلش میگوید و اظهار میکند که جز دیدار معشوق، درمانی برای دلش ندارد. او از ناتوانی در تحمل دوری و نداری خود سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به او رحم کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۶۷
جز وصل علاج دل بیچاره ندارم
امّا چه کنم؟ طاقت نظّاره ندارم
تا دسترسم بود، زدم چاک گریبان
شرمندگی، از خرقهٔ صد پاره ندارم
انصاف ده، ای شیشهٔ طاقت زده بر سنگ
آخر به بغل دل بودم، خاره ندارم
امّا چه کنم؟ طاقت نظّاره ندارم
تا دسترسم بود، زدم چاک گریبان
شرمندگی، از خرقهٔ صد پاره ندارم
انصاف ده، ای شیشهٔ طاقت زده بر سنگ
آخر به بغل دل بودم، خاره ندارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.