هوش مصنوعی: این متن داستان فردی به نام صدر جهان را روایت می‌کند که به ناحق متهم شده و ده سال در سرزمین‌های مختلف سرگردان بوده است. پس از این مدت، او از فراق و دوری از وطن و دوستانش به شدت رنج می‌برد و احساساتش را درباره درد فراق و تأثیرات آن بر طبیعت و انسان بیان می‌کند. متن با توصیه به صبر و تسلیم در برابر تقدیر پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند درد فراق و سرگردانی نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد تا به درستی درک شود.

بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را

در بُخارا بَندهٔ صَدْرِ جهان
مُتَّهَم شُد گشت از صَدْرَش نَهان

مُدَّتِ دَهْ سالْ سَرگَردان بِگَشت
گَهْ خراسانْ گَهْ کُهِسْتان گاه دشت

از پَسِ دَهْ سال او از اِشْتیاق
گشت بی‌طاقَتْ زِ اَیّامِ فِراق

گفت تابِ فُرقَتَم زین پَسْ نَمانْد
صَبر کِی دانَد خَلاعَت را نِشانْد؟

از فِراقْ این خاک‌ها شوره بُوَد
آبْ زَرد و گَنْده و تیره شود

بادِ جانْ‌اَفْزا وَخِم گردد وَبا
آتشی خاکستری گردد هَبا

باغْ چون جَنَّت شود دارُ الْمَرَض
زَرد و ریزانْ بَرگِ او اَنْدَر حَرَض

عقلِ دَرّاک از فِراقِ دوستان
هَمچو تیراَنْدازِ اِشْکَسته کَمان

دوزخ از فُرقَت چُنان سوزان شُده است
پیر از فُرقَت چُنان لَرْزان شُده است

گَر بگویم از فِراقِ چون شَرار
تا قیامَت یک بُوَد از صد هزار

پَس زِ شَرحِ سوزِ او کَم زَن نَفَس
رَبِّ سَلِّمْ رَبِّ سَلِّمْ گوی و بَسْ

هرچه از وِیْ شاد گردی در جهان
از فِراقِ او بِیَندیش آن زمان

زانچه گشتی شاد بَسْ کَس شاد شُد
آخِر از وِیْ جَست و هَمچون باد شُد

از تو هم بِجْهَد تو دل بر وِیْ مَنِه
پیش ازان کو بِجْهَد از وِیْ تو بِجِه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷۷ - مسلهٔ فنا و بقای درویش
گوهر بعدی:بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.