۱۱۰ بار خوانده شده

بخش ۲۰ - اشارت به عدل و انصاف و ترک جور و اعتساف

میازار تا می توانی کسی
که پرزورتر از تو دیدم بسی

برآورد گیتی از ایشان دمار
چریدند در مغزشان مور و مار

در آفاق دیدم بسی دیو و دد
که بنیادشان کند، بنیاد بد

چه یازی به بازو، چه نازی به چنگ؟
که فرداست در گردنت پالهنگ

چه بالی به خویش ای گیاه ضعیف؟
که فردا وزد تندباد خریف

گرفتم که گودرزی و گستهم
خورد استخوان تو را خاک هم

درخت نکو باش ای سربلند
چنان زی که در سایه ات خوش زیند

ترحم بر احوال افتاده کن
مشو در رهِ رهروان خار بن

نه دربند این ملک غدار باش
تو از نیکنامی جهاندار باش

جدا کن زهم، نیک و بد، مغز و پوست
مکافات هرکار دنبال اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۹ - حکایت
گوهر بعدی:بخش ۲۱ - حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.