۹۲ بار خوانده شده

بخش ۲۸ - حکایت

شنیدم که سگ سیرتی از گزند
خیو بر رخ حق پرستی فکند

چوگل برشکفت و غنیمت شناخت
مگر شبنمی زیب گلبرگ ساخت

کف دست بر روی زیبا رساند
خیو را بر اطراف سیما رساند

پس آنگه، جبین بر زمین سود، مرد
به شکرانهٔ مرحمت سجده کرد

بگفتا کزین مؤمن آب دهن
بود غازهٔ روی ایمان من

امید من این است روزشمار
کزین، آبرو بخشدم کردگار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۷ - اشارت به سلوک سبیل عجز و مسکینی و ترک خودی و خودبینی
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.