۱۲۲ بار خوانده شده

بخش ۱۰ - حکایت درآیین فتوّت و شیوهٔ مروّت

شنیدم که عیسی علیه السلام
خری داشتی کاهل و سست گام

به روزی نکردی دو فرسنگ طی
خر از مردمی کی شود تند پی؟

قضا را نبودش شبی میل آب
دل عیسوی از غم وی به تاب

ابا شغل طاعات و طول نماز
دوام نیاز و مناجات و راز

در آن شب نیارست آسوده بود
شنیدم دوصد نوبت آبش نمود

حواری تعجّب کنان از شگفت
فضولانه پرسید و پاسخ گرفت

که گر تشنه باشد خر بی زبان
چه سازد؟ که را آورد ترجمان؟

مروّت نباشد که روز دراز
کشد بار و ماند به شب تشنه باز

شود آتش جوری انگیخته
به خاک، آبرو گرددم ریخته

نباید شدن غافل از کار او
حوالت به ما رفته، تیمار او

حزین، از روش های نیک اختران
جوانمردی آموز و دل نِه بر آن

ز جام مروّت، شرابی بزن
دل خفته را مشت آبی بزن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹ - حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا
گوهر بعدی:بخش ۱۱ - مکالمهٔ شیخ الرئیس با کنّاس در قناعت و ترک تحمّل منّت از ناس در مذمّت طمع و زشتی آن گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.