۲۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

ز روی ذات بر افکن نقاب اسما را
نهان به اسم مکن چهرۀ مسمّا را

نقاب بر فکن از روی و عزم صحرا کن
ز کنج خلوت وحدت دمی تماشا را

اگر چه پرتو انوار ذات محو کند
چو این نقاب بر افتد جمیع اشیا را

اگر چه ما و منی نیز جز توئی
تو نیست زماو من بِسِتان یک زمان من و ما را

اگر چه سایۀ عنقا مغربست جهان
و لیک سایه حجاب آمده است عنقا را

نقوش کثرت امواج ظاهر دریا
حجاب وحدت باطن بس است دریا را

فروغ چهرۀ عذرای خود نهان دارد
ز چشم وامق بیدل عذار عذرا را

نمی سزد که نهان گردی از اولو الابصار
که نور دیده تویی چشمهای بینا را

ز مغربی چو تویی ناظر رخ زیبات
نهان از و مکن ای دوست روی زیبا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.