هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون حضور و زیبایی یار، قادر به آرامش نیست. او از صحبت یار، مستی نگاهش، و امید دیدار گل (معشوق) سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که بدون این‌ها نمی‌تواند زندگی کند. همچنین، شاعر به ظهور یار در بازار اشاره کرده و بیان می‌دارد که بدون نظاره‌گر (معشوق) نمی‌تواند بنشیند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۵

بیدل و دلدار نتوانم نشست
بیجمال یار نتوانم نشست

صحبت یارم چه می آید بدست
پیش با اغیار نتوانم نشست

ساقیم چون چشم مست او بود
یک زمان هشیار نتوانم نشست

چون بت و زنّار، زلف روی اوست
بی بت و زنّار نتوانم نشست

بسر امید وعده دیدار گل
بیش از این با خار نتوانم نشست

بلبل آسا در گلستان رخش
یکدم از گفتار نتوانم نشست

یار باز آمد ببازار ظهور
گفت بی بازار نتوانم نشست

زانکه در خلوتسرای خویشتن
بی الوالابصار نتوانم نشست

چون هزاران کار دارد هر زمان
یکزمان بیکار نتوانم نشست

برفکندم پرده از رخسار خویش
پرده بر رخسار نتوانم نشست

مغربی را گفت، بنگر بر رخم
زانکه بی نظاره نتوانم نشست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.