۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

چون رخت را هر زمان حسن و جمالی دگر است
لاجرم هردم مرا با تو وصالی دگر است

اینکه هر ساعت جمالی می نماید روی تو
پیش ارباب کمالات، این کمالی دگر است

بر بیاض روی دلبر از بیاض دلبری
از سواد و خطّ و خالت، خطّ و خالی دگر است

با وجود آنکه حسن او برونست از جهان
در دماغ هر کسی از دو خیالی دگر است

گر چه عالم سر بسر نقش و مثال روی اوست
لیک اورا هر زمان در دل مثالی دگر است

سوی او هرگز بپّر بال خود هرگز نتوان پرید
هم ببال او توان، کان پرّ و بالی دگر است

هیچکس هرگز زحالی نیست خالی در جهان
لیک اینحالی که ماراهست حالی دگر است

گوش و دل نشنوده نتوان شنیدن اینقال
زانکه هر سمعی سر او از مقالی دگر است

مغربی را در نظر پیوسته زان ابروی و روی
هر طرف به روی و هر جانب را هلالی دیگر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.