هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و شاعرانه به بیان رابطه عمیق و عاشقانه بین شاعر و معشوق میپردازد. شاعر از وحدت وجود و یگانگی خود با معشوق سخن میگوید و توصیف میکند که چگونه آنچه در ابتدا جدا و متفاوت میپنداشت، اکنون یکی و یگانه میبیند. همچنین، از زیبایی و نور معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و شاعرانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و تأمل دارند که برای سنین بالاتر مناسبتر است.
شمارهٔ ۴۳
با منست آنکس که بودم طالب او با منست
هم تنم را جان شیرین است و هم جانرا تن است
از برای او همی کردم کنار از ما و من
باز دیدم آخر الامرش که او ما و من است
آنچه می پنداشتم کاغیار بود او یار بود
وآنچه گلخن مینمود اکنون بدیدم گلشن است
از صفای چهره از خلوت جان صفاست
وز فروغ نور روش خانه دل روشن است
همچنان کاو در دل مسکین ما دارد وطن
زلف مشکینش دل مسکین ما را مسکن است
در شب تاریک مویش مهر رویش رهنماست
کاروان چشم و دارا گرچه چشمش روشن است
سر برآورد از گریبان جهان چون آفتاب
یوسف حسنش از آن کاو را جهان پیراهنت
دست در دامان وصل او زدم لیکن چو نیک
دیده بگشودم بدیدم دست او در دامن است
چون نباید آفتاب مشرقی در مغربی
چونکه او را در درون دل هزاران روزنست
هم تنم را جان شیرین است و هم جانرا تن است
از برای او همی کردم کنار از ما و من
باز دیدم آخر الامرش که او ما و من است
آنچه می پنداشتم کاغیار بود او یار بود
وآنچه گلخن مینمود اکنون بدیدم گلشن است
از صفای چهره از خلوت جان صفاست
وز فروغ نور روش خانه دل روشن است
همچنان کاو در دل مسکین ما دارد وطن
زلف مشکینش دل مسکین ما را مسکن است
در شب تاریک مویش مهر رویش رهنماست
کاروان چشم و دارا گرچه چشمش روشن است
سر برآورد از گریبان جهان چون آفتاب
یوسف حسنش از آن کاو را جهان پیراهنت
دست در دامان وصل او زدم لیکن چو نیک
دیده بگشودم بدیدم دست او در دامن است
چون نباید آفتاب مشرقی در مغربی
چونکه او را در درون دل هزاران روزنست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.