هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به بیان وحدت وجود و حقایق معنوی میپردازد. شاعر از تجلی مهر و نور سخن میگوید و اشاره میکند که سایه و خورشید در حقیقت یکی هستند. همچنین، به محدودیت درک انسان در برابر حقایق عالم و ضرورت کشف اسرار از طریق بصیرت درونی تأکید دارد.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات و استعارهها نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارند.
شمارهٔ ۱۰۲
میکند بر دل تجلی مهر رویش هر نفس
تا که گردد نور ماه دل ز مهرش مقتبس
آنچه عالم خوانمش خورشید او راسایه است
در حقیقت سایه و خورشید یک چیزند و بس
چشم عنقابین مگس را نیست زان نشناسدش
گرچه عنقا را بچشم خود عیان بیند مگس
دیده بگشا بر سر خوان خلیل شه نشین
بهره از سر خلقت جو نه از نان و عدس
بلبلا اندر قفس گلشن ز یادت رفته است
چتد گویم قصه گلشن بمرغی در قفس
لقمه مردان نمیشاید بطفلی باز داد
سرّ سلطان را نشاید گفت هرگز با عسس
سرّ دریا را بقطره چند گویی مغربی
رو زبان بر بند از ین گونه سخنها سپس
تا که گردد نور ماه دل ز مهرش مقتبس
آنچه عالم خوانمش خورشید او راسایه است
در حقیقت سایه و خورشید یک چیزند و بس
چشم عنقابین مگس را نیست زان نشناسدش
گرچه عنقا را بچشم خود عیان بیند مگس
دیده بگشا بر سر خوان خلیل شه نشین
بهره از سر خلقت جو نه از نان و عدس
بلبلا اندر قفس گلشن ز یادت رفته است
چتد گویم قصه گلشن بمرغی در قفس
لقمه مردان نمیشاید بطفلی باز داد
سرّ سلطان را نشاید گفت هرگز با عسس
سرّ دریا را بقطره چند گویی مغربی
رو زبان بر بند از ین گونه سخنها سپس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.