هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به انسان به عنوان موجودی الهی و دارای ارزش فراوان اشاره می‌کند، اما از غفلت او از خود و جایگاه واقعی‌اش شکایت دارد. شاعر تأکید می‌کند که انسان گوهری پاک است که در خاک افتاده و با وجود توانایی‌های بی‌نظیرش، از درک خود عاجز است. متن همچنین به رابطه انسان با جهان و خداوند می‌پردازد و او را به بیداری و شناخت خود دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۱۰۹

تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک
ولی چه سود که خود را نمیکنی ادراک

تو مهر مشرق جانی بغرب جسم نهان
تو درّ گوهر پاکی فتاده در دل خاک

توئی که آینه ذات پاک اللهی
ولی چه فایده هرگز نگردی آینه پاک

غرض تویی ز وجود همه جهان ور نی
لما یکَون فی السکَون کائن لولاک

همه جهان بتو شاد و خرّم و خندان
تو از برای چه دائم نشسته ای غمناک

همه جهان بتو مشغول تو ز خود غافل
همه ز غفلت تو خائفند و تو بی باک

نجات تو بتو است و هلاک تو از تو
ولی تو باز ندانی نجات را ز هلاک

تو عین نون بسیطی و موج بحر محیط
چنان مکن که شوی ظلمت خس و خاشاک

اگر چو مغربی آیی ز کاینات آزاد
بیکقدم بتوانی شر از سمک بسماک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.