هوش مصنوعی: این متن عرفانی به رابطهٔ عاشق و معشوق و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر از دیدگاه عرفانی بیان می‌کند که حقیقت یکی است و جدایی میان عاشق و معشوه وهمی است. او از مفاهیمی مانند وحدت، تجلی ذات الهی، و رهایی از کثرت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی اصطلاحات تخصصی عرفانی در آن به کار رفته که نیاز به پیش‌زمینه‌ای از ادبیات و فلسفهٔ اسلامی دارد.

شمارهٔ ۱۶۱

ز چشم من چو تو ناظر بحسن خود بینی
چرا نقاب ز رخسار خود نمیفکنی

من و تو چونکه یکی بود بپیش اهل شهود
نهان زمن چه شوی چونکه من توام تو منی

چو رو باینه کاینات اوردی
برای جلوه گری شد پدید ما و منی

نه ئی ز خلوت و از انجمن دمی خالی
که هم بخلوت خویشی و هم بانجمنی

اگر بصورت غیری وگر بکسوت عین
بهر صفت که برائی برای خویشتنی

ز روی ذات نه جانی و نی جهان و نه تن
ولی ز روی صفت هم جهان و جان و تنی

ز روی لات و منات آنکه یار بود که بود
من الذّی بتجلی لعابد الوتنی

دلا ز عالم کثرت بوحدت آوردی
که وحدتست وطن گر تو عازم وطنی

چو مغربی بخور از دست کاینات شراب
که پیش ساقی باقی بود شراب هنی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.