۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

ترک چشمت چو کمین از پی نخجیر کند
شیوۀ هر نگهش کار دو صد تیر کند

دل سودازده را چاره ز زنجیر گذشت
تا دگر حلقۀ زلف تو چه تدبیر کند

پرده بردار که از شعشعۀ طلعت تو
کس برویت نتواند نظری سیر کند

آنچه شیران قوی پنجه به نخجیر نکرد
آهوش چشم خطاکار تو با شیر کند

نادراز دست تو جانی بسلامت برود
حشم زلف تو زیندست که شبگیر کند

وقت آنست که طبل لمن الملک زند
حشمت اینکار که در شیوۀ تسخیر کند

دل بصد عشوه کند صید ندارد نگهش
نیرّ اینحالت طفلانه مرا پیر کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.