هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، احساسات شاعر را درباره معشوق، درد دوری، وصف زیباییهای او، و اضطراب ناشی از چشم بد و رنجهای عشق بیان میکند. شاعر از دلباختگی بیاختیار مردم به معشوق، نگرانی از آزار دیگران، و امید به بهبودی و رسیدن به وصال سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و انتظار ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۶۰
مهل آنروی که از پرده پدیدار آید
ترسم از چشم بد خلق به آزار آید
دام نرچین که دگر نیست دلی در همه شهر
که نه بر حلقۀ زلف تو گرفتار آید
زبر خویش ترانم که مگس از سرقند
نرود ور برود نیز دگربار آید
قامتت کرد قیامی و قیامت برخواست
چه شود آه ندانم که برفتار آید
عقد بر جبهه میفکن که طبیبان نکند
رو ترش چون بسر بستر بیمار آید
علم الله نبرد نام سلامت بزبان
خستۀ را که ز در چونتو پرستار آید
ایدل غمزده خوابی که شب از نیمه گذشت
وقت آنست که همسایه بزنهار آید
ایطبیب از سر نیرّ بسلامت بگذر
کآتش اندر تو نگیرد چو بگفتار آید
ایقدت سرو اگر سرو برفتار آید
وی لبت غنچه اگر غنچه بگفتار آید
زلف ار برد یغما دل شهری چه عجب
هر چه گویند از آن رهزن طرّار آید
گردو صدناو کم آید ز تو بر سینۀ ریش
چشم آنست هنوزم که دگر بار آید
دم جان بخش مسیحاست سحر خیز انرا
سخن تلخ کز آن لعل شکر بار آید
یا رب آنخال که ما را شد از او روز سیاه
ببلای خم زلف تو گرفتار آید
آنکه بیمار غمت کرد ز دوری نیّر
دل قوی دار که خود نیز پرستار آید
ترسم از چشم بد خلق به آزار آید
دام نرچین که دگر نیست دلی در همه شهر
که نه بر حلقۀ زلف تو گرفتار آید
زبر خویش ترانم که مگس از سرقند
نرود ور برود نیز دگربار آید
قامتت کرد قیامی و قیامت برخواست
چه شود آه ندانم که برفتار آید
عقد بر جبهه میفکن که طبیبان نکند
رو ترش چون بسر بستر بیمار آید
علم الله نبرد نام سلامت بزبان
خستۀ را که ز در چونتو پرستار آید
ایدل غمزده خوابی که شب از نیمه گذشت
وقت آنست که همسایه بزنهار آید
ایطبیب از سر نیرّ بسلامت بگذر
کآتش اندر تو نگیرد چو بگفتار آید
ایقدت سرو اگر سرو برفتار آید
وی لبت غنچه اگر غنچه بگفتار آید
زلف ار برد یغما دل شهری چه عجب
هر چه گویند از آن رهزن طرّار آید
گردو صدناو کم آید ز تو بر سینۀ ریش
چشم آنست هنوزم که دگر بار آید
دم جان بخش مسیحاست سحر خیز انرا
سخن تلخ کز آن لعل شکر بار آید
یا رب آنخال که ما را شد از او روز سیاه
ببلای خم زلف تو گرفتار آید
آنکه بیمار غمت کرد ز دوری نیّر
دل قوی دار که خود نیز پرستار آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.