هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با تصاویری از می‌نوشی، یار، ساقی و مطرب، حالتی شاد و وجدآور را توصیف می‌کند. شاعر از عشق، مستی و سماع سخن می‌گوید و با زبانی نمادین، از رهایی از قیدوبندهای دنیوی سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و نمادین مانند می‌نوشی و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده، درک عمیق‌تر شعر را برای سنین بالاتر مناسب‌تر می‌کند.

شمارهٔ ۶۱

هر صباحم که ره از خانۀ خمار افتد
خم و ساقی و صراحی همه از کار افتد

یار مهمان من است امشب و دانی ساقی
که چنین وقت در این بزم چه در کار افتد

مطربا پای فرو کوب و بزن چنگ بچنگ
شیخ را گو زحد کیک بشلوار افتد

دامن خیمه بچینید که از وجد سماع
آسمان چرخ زند بلکه ز رفتار افتد

بس کن ایغمزۀ مستانه ز صید دل خلق
ترسمش چشم بچشم آید و بیمار افتد

پای صدق اربخرابات نهد واعظ مست
غالب آنست که می نوشد و هشیار افتد

باز کن زلف چلیپا که سحر خیز انرا
سیحه درهم کسلد کار بزنار افتد

دلشد آسیمه ز چشمت بسوی زلف که خلق
کج کند ره چوبکی مست ببازار افتد

مهل آنزلف که بر دور زنخدان آید
ترسمش خم شده در چاه نگونسار افتد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.